نوشته ها وشعر های من

سلام ضمن تبریک سال نو ارزوی پیروزی و بهروزی شما عزیزان را از خداوند منان ارزومندم حال و هوای این روزهای کشور عزیزمان ایران خوشایند نیست بلایای طبیعی باعث شده که عده ای از هموطنانمون عزادار و خانه خراب شوند هرکسی به هر مقدار که میتواند باید کمک کند تا رنج والام هموطنان عزیزمون کم گردد به امید اینکه دیگر شاهد چنین حوادث ناگواری نباشیم

نوشته ها وشعر های من...

دروجود هرکسی نیروی پرقدرتی وجود دارد که فرد ازان بی خبر است واین نیرو در بعضی از مواقع که انسان در معرض خطر قرار میگیرد ویا در موضع انفعالی مجبور به واکنش میشود ویا درشرایطی قرار میگیرد که از خداوند م نوشته ها وشعر های من...ادامه مطلب

دیریست که عمرما چنین میگذ رد

با پیروجوان خردوکلان میگذرد

غم غصه نخور به حال درویشی ما

یار میرودودوباره باز میگذرد

تقدیم به همه دوستان که عزیزانشون ازدست دادن ودرفراق انها روزگار سخت را سپری می کنند انشاالله خداوند بزرگ به همه صبر بده تا بتوانند مشکلات را بهتر تحمل کنند

نوشته ها وشعر های من...

پرند ه های عاشق و مدتهاست که کوچ کرده اند ولی تو هنوز به انتظار نشسته ای بر خیز و برو دیگر کسی در این سرزمین عاشق نمیشود عشاق این دیار یا در سینه خاک ارمیده اند و یا در کوچه پس کو چه های شهر در حال پرسه زدن در رویا های خویش سیر میکنند

نوشته ها وشعر های من...

پائیز و شبی برای من فال گرفت

ازعشق قدیمی ام احوال گرفت

گفتم مثال فصل پائیز است او

می ایدو میرود ز خوش بال گرفت

نوشته ها وشعر های من...

شب یلدا و یک شب نیست بلکه یک عمراست چون همه دور هم جمع میشوند پس ان را پاس بدار

نوشته ها وشعر های من...

مادر پسر بیمار ام اس داشت وخرج دوا ودرمان پسرک را به زور در میاورد شاید به نوعی گدائی میکرد اول ماه بود و باید پول داروی فرزندش را جور میکرد در 29روز گذشته پول قابل توجهی کار نکرده بود دلشوره داشت چشمش به یک کارگر شهرداری افتاد انشا ئ الله که بچه مریض نداشته باشی لنگ پول داروی پسرم هستم خدا به شماعوض بده داغ بچتو نبینی اشک در چشمان مرد حلقه زد من که دیدم اله نوشته ها وشعر های من...ادامه مطلب

در تاریکی نشسته بود و در حسرت روز های سختی که در پیش داشت فکر میکرد مادرش تازه از دنیا رفته بود خواهر وبرادر دلسوزی هم نداشت یک زن تنها که در ازدواج شکست خورده بود اگر مستمری پدرش نبود چه میشد خلاصه از لحاظ روحی به هم ریخته بود خاطرات خوش گذ شته تا حدی ارامش میکرد همیشه مادر مرحومش میگفت توکل بر خدا کن بالاترین دستها دست خداست اری دوستان به خدا تکیه کنید روزگار ابستن حوادث بسیار است

نوشته ها وشعر های من...

وقتی بهت میگن یکسال دیگه بیشتر زنده نیستی دو راه بیشتر نداری یکراهش اینکه بزنی به سیم اخروشروع کنی به هر کاری که از دستت بر میاد چه خوب و چه بد انجام بدی راه دوم اینه که بری سمت کارهای خوب وسعی کنی که تا میتوانی به خدا نزدیک بشی خب زمانت هم داره کم کم تمام میشه چه کاری از همه برات مهمتره زیارت رفتن خواستن شفا ازخداویا سعی می کنی سفرهائی را که تا حالا نرفتی ب نوشته ها وشعر های من...ادامه مطلب

کم کم بوی بهار به مشام میرسد بهلر یعنی طراوت وجوانی شادابی تولد دوباره دگرگونی باید سعی کنیم ساال جدید رابا انرزی بیشتری اغازکنیم هر چند که پیر وسالخورده شد ه ایم برای زنده بودن باید انگیزه داشت و بهار این انگیزه را به ادم میدهد یکی از کار های مهمی که باید انجام داد مرور یکسال گذشته ا ست چه کارهای مثبتی انجام دادیم وکدام کارهایمان بی تاثیر و حساب شده نبود در نوشته ها وشعر های من...ادامه مطلب